نگاهی به زندگی یکم - همیشه اینگونه بوده است که هر چه به انتخابات نزدیک تر میشویم رایزنیها درخصوص چهرهها و افراد هم بیشتر میشود. رسانهها که قریب به اتفاقشان به یک طیف خاص وابسته اند از دیدگاه خود افراد را تحلیل کرده و اتفاقاً هم همیشه کسی را پیروز میدانند که آنها را تغذیه فکری و مالی میکند. این مساله کمتر استثناپذیر است و به دلیل این که افراد مستقر در ستادهای انتخاباتی، بیشتر با طرفداران خودشان در ارتباط هستند، کمتر میتوانند به تحلیل درستی از شرایط نامزد یا نامزدهای انتخاباتی مورد حمایت خود برسند. اما اگر کسی هم یافت شود که بر اثر حضور در میان مردم یا نداشتن جزمیت فکری، نتیجهای غیر از نتیجه مطلوب نامزد مورد حمایت پیدا کند، بدون تردید ترجیح میدهد از بیان آن در میان فعالان ستاد انتخاباتی نامزد مورد اشاره خودداری کند. چرا که فوراً به عدم همراهی یا حتی وابستگی به دیگر نامزدها متهم خواهد شد. ضمن این که اگر هم بر اثر اتفاق، نامزد مذکور پیروز شد جایگاه آنها از دست نخواهد رفت و به هدف خود که یا مادی یا معنوی است خواهند رسید. مروری بر دهها انتخابات گذشته به روشنی این مساله را به اثبات خواهد رساند... کافی است با فعالان ستاد انتخاباتی جناح شکست خورده در یکی از انتخابات گذشته صحبت شود. آنها بدون تردید تاکید میکنند که یا نمی دانسته اند که شکست میخورند یا این که میدانسته اند اما از بیان آن خودداری کردهاند چرا که بیان کاستیها در یک ستاد سرمست پیروزی، کاری بس دشوار یا حتی غیر ممکن است. دوم - انتخابات آینده ریاست جمهوری بزودی برگزار میشود و کشور عن قریب شاهد رقابت سرسختانه گروههای مختلف برای کسب قدرت اجرایی کشور خواهد بود. ستادها از هم اکنون کم و بیش شکل گرفته و کار رایزنی و کادرسازی بین افراد زیادی در حال شکل گیری است. رقبای اصلی بار خود را محکم کرده و خط و نشان کشیدن از هم اکنون آغاز شده است. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به دلیل این که از پس دولت نهم و دهم بیرون میآید برای بسیاری از گروههای سیاسی حکم ماندن و رفتن را دارد. مسلسل مصاحبهها و شلیکهای رسانهای آغاز به کار کرده و نظریه پردازان از مقایسه انتخابات ریاست جمهوری با مسابقات لالیگا تا پیش بینی قطعی نتیجه انتخابات سخن به میان آورده اند. اما آنچه در این میان کمی از نظرها دور مانده انتخابات شوراهاست. انتخاباتی که از پس آن، شهرداران کلانشهرهایی چون تهران، مشهد، تبریز، شیراز، اصفهان، یزد و... بیرون خواهند آمد. برای آنکه بدانیم شهرداری چه جایگاهی دارد کافی است بدانیم که تنها بودجه شهرداری تبریز سالیانه بیش از 4 هزار میلیارد تومان است و این بودجه در تهران امسال به حدود 11 هزار میلیارد تومان رسید. حزب برنده در تهران با یک بودجه این چنینی مواجه است و علاوه بر آن میتواند 22 شهردار انتخاب کند. شهردارانی که بعضاً جمعیت مناطق تحت پوشش آنها، بیش از جمعیت یک استان کشور است. شهرداری تهران به معنی مدیریت بر حدود یک پنجم جمعیت کشور در یک محدوده چند 100 کیلومتری است ضمن این که شهردار تهران میتواند علاوه بر نصب 22 شهردار، هیات مدیره بسیاری از شرکتهای مهم و ثروتمند را هم در اختیار بگیرد و به جز این باید وجود یک بانک نسبتاً بزرگ شهری را هم به داراییهای شهرداری تهران اضافه کرد. انبوهی از فرهنگسراها، تابلوهای شهری، خانههای فرهنگ، سرای محله و... را هم باید به این موارد بیفزاییم که به روشنی میزان تاثیرگذاری شهرداری در حوزه فرهنگ را هم نشان میدهد. شهردار تهران، پرتیراژترین روزنامه کشور یعنی «همشهری» را در اختیار دارد و به طور مشخص بخشی از تلویزیون و شبکه استانی را هم میتواند به پخش برنامههای خود اختصاص دهد. به این موارد میتوان بخشی از فضای فعال اینترنت را هم اضافه کرد که میتوانند اهداف شهرداری تهران را پیگیری کنند.یک محاسبه ساده نشان میدهد که کلانشهرهایی مثل تهران تا چه اندازه در سرنوشت یک کشور تاثیرگذار هستند. این مساله وقتی قوت میگیرد که ضربه کرباسچی به دولت آیت ا...هاشمی رفسنجانی در دوران شهرداری اش بر شهر تهران، پرواز احمدی نژاد از «بهشت» به «پاستور» و گام بلند باقر قالیباف برای کسب کرسی اول دولت را هم در ذهن مرور کنیم. سوم - کافی است کمی به این معادله ساده دقت کنیم. حجم حضور اصلاح طلبان در تهران بیش از سایر نقاط کشور است و به همین دلیل هم رأی «میرحسین موسوی» در تهران بیش از «احمدی نژاد» بود. علاوه بر آن آیت ا...هاشمی رفسنجانی هم در تهران میتواند رأی خوبی را برای خود جمع کند چرا که رسانههای زیادی او را همراهی میکنند. اکنون اگر ترکیب کارگزاران و اصلاح طلبان شکل بگیرد و آنها بتوانند تا خرداد ماه آینده اصولگرایان را از فکر جدی برای انتخابات شوراها باز دارند، نتیجه از هم اکنون مشخص است. واقعیت این است که اصلاح طلبان به روشنی میدانند در شرایط کنونی قدرت رقابت با چهرههای قدرتمند اصولگرایان را ندارند، اما آنان میتوانند به سکوی پرتاب بهتری برای دور بعد انتخابات فکر کنند و این سکو چیزی جز شورای شهر و شهرداری تهران نیست.خبرهای رسیده حاکی از آن است که اتفاقاً اصلاح طلبان و کارگزاران به چنین استراتژی رسیده اند و بسیار مایلند در پشت هیاهوی انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که همه نگاهها به این سمت معطوف شده، ماهی درشت خود را صید کرده و دولتی با نزدیک به 30 درصد تورم، کمبود ارز و پر از حاشیه را تحویل نگیرند. اصولگرایان اما متاسفانه بنا بر برخی شنیدهها همچنان در طبل دو و سه دستگی میکوبند و سرمست از پیروزیهای گذشته چندان مایل به تفاهم نیستند.طرفداران احمدی نژاد راه خود را میپیمایند و کسی جلودار آنها نیست. دوستان قالیباف به یقین رسیده اند که شهر و دولت در دست آنها خواهد بود. طیف طرفداران حداد همان راهی را میروند که در انتخابات ریاست مجلس رفتند و محسن رضایی و حامیانش هم که سالهاست پای ثابت انتخابات هستند و تاکنون سابقه نداشته است که با گروهی ائتلاف کنند. میتوان به این گروهها دسته طرفداران چمران را هم اضافه کرد که گویا این روزها نه طرفدار پروپاقرص قالیباف هستند و نه طرفدار دو آتشه احمدی نژاد.اما از سوی دیگر کارگزاران و اصلاح طلبان که پیوند قدیمی دارند و سابقه آنها به سالها پیش باز میگردد این روزها، کینههای زمان دولت اول خاتمی را از یاد برده و حول محور مخالفت با احمدی نژاد گرد یکدیگر جمع شده اند. در حقیقت اقلیت آنها بسیار متحدتر از اکثریت اصولگرایان شده و اگر روند به این همین منوال پیش برود نتیجه آنی نمی شود که اردوگاه بزرگ اصولگرایان انتظار دارد.واقعیت آن است که اصولگرایان در شرایط کنونی راهی جز وحدت ندارند اما آیا به این مهم دست خواهند یافت؟ آیا مرداد ماه سال آینده اصولگرایان دست پشت دست نخواهند کوبید و درمذمت زیانهای عدم وحدت در رسانهها داد سخن نخواهند داد؟ مسعود بصیری. یادداشت روزنامه قدس10/10/91 موضوع مطلب : یادداشت, مسعود بصیری, روزنامه قدس, مرداد, انتخابات سه شنبه 91 دی 12 :: 3:27 عصر :: نویسنده : مسعود بصیری
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 210006
|
||